اگر بخواهیم تعریف کلی تری بیاوریم باید بگوییم که شناخت اجتماعی به ادراک ، تفکر و استدلال در باره انسانها و روابط انسانی اطلاق می شود . بررسیهای مربوط به رشد اجتماعی شناختی بر دانش و فهم کودکان در باره جهان اجتماعی _ مردم ،خود و روابط اجتماعی _ تاکید دارد.
بطور کلی می توان گفت که تفکر اجتماعی کودکان از جهات مختلفی که وابسته به هم است رشد می کند. ( الف ) «از سطح به عمق « یعنی از ظواهر تا در نظر گرفتن خصوصیات پایدار تر مثلا ،از در نظر گرفتن جذابیت دوستان تا تا قضاوت در باره انگیزشهای شخصی ( ب ) ساده اندیشی تا تفکر پیچیده ، یعنی از تمرکز بر یک جنبه موضوع یا مسئله ( تمرکز ) تا در نظر گرفتن جنبه های مختلف به طور همزمان ( ج ) از خشک اندیشی تا انعطاف پذیری ، از توجه به خود و وضعیت فعلی تا توجه به رفاه دیگران و آینده ، ( د ) از تفکر عینی به تفکر انتزاعی ، و ( ه ) از افکار پراکنده و گاهی بی ثبات تا افکار منسجم و با نظام و سازمان یافته .
آغاز زندگی رشد انسان از آن زمان شروع می شود که یک سلول اسپرم پدر به دیواره تخمک مادر نفوذ کند . باروری تخمک از طریق اسپرم فر آیند پیچیده ای به دنبال داردکه به آن «میتوز » می گویند . در این فرآیند تخمک بارور شده اصلی تقسیم می شود و سپس به تقسیمات فرعی تقسیم می شود و آنقدر این تقسیم ادامه می یابد تا هزاران سلول بـه وجود آید . به تدریج ، همچنان که این فر آیند ادامه دارد ، گروهی از سلولها وظا ئف بخصوصی به عنوان بخشی از سیستم عصبی ، استخوانبندی ، ماهیچه یا گردش خون و غیره به عهده می گیرند . جنین که در ابتدا به نظر می رسد توپی است که به تدریـج بزرگ می شود کم کم شکل می گیرد و سر ، چشم ، بدن ، بازو و پا آغاز به پیدایش می کنند . تقربیا 9 ماه پس از لقاح ، نوزاد آماده تولد می شود.
تاثیرات مخصوص ژنتیکی کودکان در باروری1_ خصوصیات جسمانی ،مثل رنگ مو ، چشم و پوست 2_ هوش 4 _اختلالات ذهنی
4 _اختلالات ذهنی 5 _ویژگی های شخصیتی
تشخیص افراد از اشیاءهر چند از اصول رشد شناختی برای کودک هر دو جهان اجتماعی و مادی به کار می رود کودکان از همان آغاز می دانند که اشیای جاندار از بی جان متفاوتند . ظاهرا از دیگران انتظار کنش متقابل دارند و از اشیا ندارند. کودک خصوصیاتی که افراد را از اشیای بی جان متمایز می کند . مانند توانایی حرکت مستقل و داشتن حس را تشخیص می دهد . کودک 24 ماهه وقتی می بیند صندلی به خودی خود حرکت می کند حیرتزده می شود ولی از دیدن حرکت یک آدم حیرتی نمی کنند .
استباط کودکان از دیگرانمی خواهیم ببینیم که کودکان از مردم ، خودشان و دیگران ، چه استنباطی دارند ، از دوستی ، روابط اقتدارگرایانه و سایر کنشهای اجتماعی چه می فهمند . بعضی مردم می گویند که همه به نوعی روانشناس هستیم . همه ما در باره شخصیت ، انگیزش و الگوهای رفتاری نظریه هایی داریم . علت یابی یکی از انواع آن است ، ولی انواع دیکری نیز وجود دارد . همچنان که کودکان بزرگ می شوند به تدریج از دیگران اسنتباطی پیدا می کنند . کودک از سال دوم زندگی به خود آگاهی دست می یابد. تقریبا در 18 ماهگی کودکان صورتهای خود را تشخیص می دهند . و وقتی اسمشان را می گوییم تصویر خود را نشان می دهند. در دوران کودکی در کودکان این حس ایجاد می شود که چه کسی هستند و در کجای جامعه جای دارند . حس اولیه ای که کودک از خود دارد زمانی که به اواخر دوره ابتدایی می رسد به صورت شبکه ای از احساسات و استنباطات کودک از خودش در می آید که ثابت و نسبتا پیچیده است .
وقتی از کودکمان می خواهیم تا بهترین دوست خود ، معلم محبوب یا همسایه ای را توصیف کند کودکان زیر 7سال معمولا خصوصیات بیرونی و عینی مانند ، نام ، خصوصیات جسمانی ، متعلقات و رفتارآشکار را نام می برند. آنان همچنین صفات ارزشی مانند خوب ، بد ، بد جنس و خوش جنس را غالبا بکار می برند
در حدود 8 سالگی به نحو فزاینده ای صفات انتزاعی را که مربوط به خصوصیات رفتاری و روان شناختی و اعتقادات ، ارزشها و نگرشهاست به کار می برند.
کودکام 12 تا 14 سالگی به هنگام توصیف دیگران کمتر از روابط خود با آنان را در نظر می گیرند. همچنین نو جوانان از واژه هایی که جنبه کیفی دارند مانند گاهی اوقات و کاملا بیشتر استفاده می کنند و این بدین معناست که می فهمند که خصوصیات ثابت و مطلق نیستند.
بزرگسالان و کودکان بزرگتر معمولا رفتار دیگران را به خصوصیات ثابت آنان نسبت می دهند . ولی اعمال خود را ناشی از عوامل موفعیتی می دانند.
الگویابی جنسیتی و هویتآنچه هویت کودک را می سازد تا حدودی شامل آگاهی او از طبقه بندی های اجتماعی ای است که فرهنگی مقرر کرده و نیز پذیرفتن این طبقه بندی هاست و تا حدودی نیز شامل خصوصیات فردی است که کودک آن را مستقلا می گیرد. غالبا اولین سوالی که در مورد یک بچه می پرسند این است که«پسر است یا دختر »؟ در فرهنگ ما و سایر فرهنگها مجموعه ای از علایق ، خصوصیات شخصیتی و رفتارها «زنانه » یا «مردانه » تلقی می شود . کودکان از همان آغاز که هنوز خیلی کوچکند این معیارهای فرهنگی را می آموزند و کسب می کنند.
رشد الگو یابی جنسیتی کودکان بین سنین 18 ماهگی و 3 سالگی در باره هویت جنسی ، شناختی دست کم ناقص ، کسب می کنند . آنان می آموزند که خود و دیگران را به عنوان زن یا مرد طبقه بندی کنند. ثبات جنسیت عبارت است از درک کودک از اینکه جنسیت با گذشت زمان تغییر می کند و با وجود تغییر در لباس ، نوع فعالیت یا سایر خصوصیات سطحی جسمانی ثابت می ماند . کودکان تا 5 یا 6 سالگی بطور کامل ثبات جنسیت را درک نمی کنند .مثلا کودکان پیش مدرسه ای گاهی می گویند اگر پسر پیراهن بپوشد و با عروسک بازی کند دختر می شود . علاوه بر این کودکان خردسال برای تشخیص پسر ودختر به تفاوت آلتهای تناسلی توجه چندانی ندارند .
کودکان از سنین اولیه رفتار الگویابی جنسیتی دارند . در 2 سالگی اسباب بازیهایی انتخاب می کنند که با قالبهای جنسیتی آنان تناسب داشته باشد . کودکان غالبا فعالیتها و نقشهایی را ترجیح می دهند که برای جنس خودشان پذیرفته شده است ، البته همیشه چنین نیست آنقدر که پسر ها مجذوب فعالیتهای پسرانه می شوند دخترها مجذوب فعالیتهای دخترانه نمی شوند . در حقیقت ، بسیاری از دختران خرد سال از بازیهای پسرانه لذت می برند .بخصوص در سن دبستان ، از آنجا در بیشتر جوامع نقش مردانه موقعیتی بهتر از نقش زنانه دارد ، پسران و دختران غالبا مجذوب چیزهایی می شوند که مردانه تلقی می شود.