ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
لطیفه های نمکی
*حرف زدن
مشتری رستوران پیشخدمت را صدا زد و گفت: آقا مگر نشنیده اید که حرف زدن موقع غذا خوردن کار زشتی است؟
پیشخدمت جواب داد: بله…شنیده ام.
مشتری گفت: پس چرا این ماهی قرل آلا که برایم آورده اید، لب هایش دارد تکان می خورد؟
*ماشین لباسشویی
مریض گفت: آقای دکتر…لطفاً به من کمک کنید…من هر وقت سوار چرخ و فلک می شوم، صدای ماشین لباسشویی می شنوم!
دکتر، گوش های مریض را معاینه کرد و گفت: نگران نباش جانم… درمان این
ناراحتی، خیلی ساده است…هروقت می روی استخر، مواظب باش آب توی گوش هایت
نرود!
*نمک
توی یک رستوران، مشتری عصبانی، پیشخدمت را صدا زد و گفت: من یک سوپ بدون نمک خواسته بودم…چرا این سوپ شور است؟
پیشخدمت گفت:نگران نباشید قربان…این نمک نیست…شوره ی سر آشپز است!
*نعلبکی
یک نفر به حمام می رود. آب جوش بوده با نعلبکی دوش می گیرد.
*غذای خوش مزه
شادی:خواب دیدم مسافرت هستم.
پروانه: من خواب یک غذای خوش مزه را دیدم.
شادی: چرا به من ندادی؟
پروانه: چون مسافرت بودی.